عید 1392
سلام خوشگل مامان خیلی وقته واست ننوشتم درگیر عید و عیددیدنیها بودیم که البته همچنان ادامه داره هنوز چندجا مونده که بریم عید امسال بازم در کنار تو خیلی قشنگ بود انقدر ناز و شیطون و شیرین شدی هر جا میری با خودت شادی میاری سال تحویل هم مثل هر سال خونه آقاجان اینا بودیم قبل سال تحویل همه باهات کلی بازی کردن و تو هم حسابی خوشحال بودی لحظه سال تحویل تو تو بغل آقا جان نشستی و مامانی و بابابزرگ و عمو علی عموی بابایی کنارتن :) روز اول و دوم رفتیم دیدن بزرگترا و بعدش رفتیم بجنورد عروسی نگین دختر خاله مامان بود. اولش خیلی خوب بود ولی بعدش خسته شدی و همش نق میزدی و خلاصه عروسی رو کوفت مامان کردی! طوریکه ما قبل شام برگشتیم خونه مام...
نویسنده :
مامان لیدا
17:15